✿ ܓ♀ღبه دلتنگی هایم دست نزن.....ღ♀ܓ✿

همیشه دلتنگی به خاطر نبودن شخصی نیست گاه به علت حضور کسیکه در کنارت هست که حواسش به تو نیست

نوشته شده در دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:,ساعت 18:12 توسط sanaz| |

تنها مخاطب خاص من"

آرام می بوسمت از این دور هـــا ...

چشمانت رآ کـــه ببنـــدی

حس می کنـــی

طعمش را ...

با اینکه نمی دانم کجا

یا با کی هستی

اما هنوز با تمام نبودنت

تنها مخاطب خاص من هستی♥

نوشته شده در یک شنبه 11 فروردين 1392برچسب:,ساعت 12:22 توسط sanaz| |

دستم را گرفتی و گفتی:

دستانت چقدر عوض شده است...

سری تکان دادم و در دل گفتم:

بی انصاف!!دستان من تغییری نکرده،

تو به دستان دیگری عادت کرده ایی...

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 14:18 توسط sanaz| |

دختری پشت یک10000نوشته بود:

پدرمعتادم برای همین پولی که دست توست یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!

خدایاچقدر میگیری;

که بگذاری شب اول قبرقبل از اینکه تو ازم سوال کنی;

من ازت بپرسم!

چرا؟

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 14:6 توسط sanaz| |

نمیـدانـ ـد ...!

کـه قـهـقهه مـیزنم ؛

تا...

صـدای عشـق بازی اش بادیگـری را نشـنوم ...!

هـی تـ ـو ... !

من ناراحـتـ ـم ؛

امـ ـا نه بـرای تو !

بـرای رویـ ـاهایـم که امشـب آن هـا را در گورستـان خوابـاندم!!!

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:51 توسط sanaz| |

بعضــی وقتا چیــزی مینویسی فــقط برای یک نفــر...

امــا دلت میگیرد وقتی یـادت می افتد که هــرکسی ممکن است بخــواند...

جـز آن یک نفـــر. . . . .

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:50 توسط sanaz| |

می اندیشم به راست بودن،دروغهایت...

آنقدر زیبا دروغ میگویی که هر بار،ساعتها می اندیشم به زیبایی و لحن کلامت...

آن دروغها را دوست دارم...

باز هم بگو دوستت دارم...

باز هم من را فریب بده،غریبه...

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:47 توسط sanaz| |

نمی دانم کجایی؟

ولی جای خوبی از این قصه ایستاده ای!

که هیچ گاه ازحواس لحظه هایم پرت نمی شوی!

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:45 توسط sanaz| |

برای تــــــو...
 
برای چشم هایــت...
 
برای مـــن...
 
برای درد هایـــم...
 
برای من...
 
برای این همه تنـــهایی...

ای کــــاش خدا کاری کـــند…
 

 

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 20:46 توسط sanaz| |

آنقَـــــدر غَــــرق دَر آهنگـــِ صِدایش بودَمــــ

کهــــ نَدیدَمــــ تنـــهـــامـــــ

وَ صِـــــدایِ بــــاد است کــهـــ بهـــ مَن میگویـــَد

او دِلَـــش بـــا دیگریـــست...

تــــــو کُـــجـــایِ کـــــــاری...

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 20:40 توسط sanaz| |

مهم نيست هوا گرم باشد يا سرد.....!

من بـــهـــــــــــــــانه مي گيرم...

وتــــــــــــــو..

دهانـــــم را

با يک "بـــــــــــــوســــــــ� �" ببند....

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 20:38 توسط sanaz| |

هـمـیـטּ حــســِ نـبـودنـتــ ،

گـمــ شـدنـتــ ،

غـرقــ شـدنـتــ

یـآدگـآرے تـمـآمــ لـحـظـه هـآے بـودنـتــ ،

بـرآی بــه جـنـوטּ کـشـیدنـمــ کـآفـیسـتــ ...
 

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 20:31 توسط sanaz| |

خنده دار است...نه؟

که تو هی مرا دور بزنی ...

و من...

دلم را خوش کنم...

که در محاصره ی تو هستم...

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:32 توسط sanaz| |

در خاطری که تویی دیگران فراموشند...

بگذار در گوشت بگویم...

می خواهمت...

این خلاصه تمام حرف های عاشقانه دنیاست...

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:29 توسط sanaz| |

گاهی مجبوری احمق باشی...

روی کاغذ مینویسم...

دست های تو...

و..

روی ان دست می کشم...

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:23 توسط sanaz| |

چقدر کم توقع شده ام...

نه اغوشت را می خواهم...

نه یک بوسه...

نه حتی بودنت را..

همین که بیایی و از کنارم رد شوی کافیست...

مرا به ارامش می رساند...

حتی اصطکاک سایه هایمان...

نوشته شده در یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:,ساعت 16:16 توسط sanaz| |


Power By: LoxBlog.Com